آدم هایی که کنارت هستن اما انگار هیچ وقت نیستن
آدم هایی که پر از گذشته ان اما آینده بی آینده
آدم هایی که خالی از دلن و پر از عقل و عقل و عقل
آدم هایی که دائم تجربه هاشون رو به رخت می کشن
آدم هایی که فسیلین فسیلیِ فسیلی
آدم هایی که بوی تعفنشون کوچه رو خیابون رو شهر و دنیات رو به گند کشونده
آدم هایی که مثل کرم می لولن و کاری به جز کشیدن بدن لجز و چندش آورشون کنارت ندارن
آدم هایی که آدم نیستن.
الهی شکر که هیچ وقت با آدمها دمخور نشدم
آدم ها که خوبن امان از دست آدم نما ها
تقصیر همین هاست که ماهی ها از آدم ها می ترسن دیگه ;) شاید این ترس باید به یه چیز دیگه تبدیل بشه اما این آدم نما نمی گذارن
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
خاموش !
سهراب : یادم هست در بنارس، میان مرده ها و بیمارها و گداها، از تماشای یک بنای قدیمی دچار ستایش ارگانیک شده بودم. پایم در فاجعه بود و سرم در استتیک .
بهتره از یه پنجره دیگه نگاه کنی
اره من از آدمها می ترسم. بد جور هم می ترسم. دورنمای خیلی جذابی دارند ولی ..
دارم به این فکر می کنم که بلاگمو حذف کنم و کاملا ناشناس در محیط دیگه ای حرفهامو بزنم
هر جا که بری بازهم همون ماهی سیاه کوچولوی عزیز هستی
من یه سوال ازت دارم!
بنظرت این رسوا جدیدا یکم خوشحال نشده؟!
فکر می کنم عینکشو (یا چشمشو) زیادی شسته باشه نه؟!
گاهی خوشحال گاهی ناراحت
I don't thaink so
جرات نمیکنم دیگه نظر هم بزارم!!!
امضا فقط تا ببینم چرا از دستم دلخوری؟
شما خاموش بودی و خاموش خواهی بود!! هر روز بهتر از دیروز!
من دلخور نیستم به خدا