لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

سپاس و درود برشما

شابلوط عزیز از من خواست که بگویم این آقای پرویز شاپور اصلا کیست که جمله ی قصارش را سردر وبلاگم گذاشته ام؟

خب این جوری که نخواست، اما من دوست دارم یکی بیاید و از من این جوری سوال کند که ای خاموش خودبزرگ بین، اصلا تو که خودت این همه جمله های قشنگ قشنگ داری چرا برداشته ای جمله ی شاپور را گذاشته ای این جا که آدم فکر کند از خودت چیزی نداری؟ اصلا بگو این شاپور کیست که این همه قبولش داری و جمله اش را گذاشته ای سردر تنها جایی که داری برای گفتن لالایی های دلت؟ هان؟! اصلا به چه حقی؟!

قبل از آن که به چنین سوال دقیق و به جایی پاسخ دهم کمال مراتب تشکر را از شابلوط جانم به جا می آورم که یک موضوعی در اختیارمان گذاشت تا پستش کنیم و از این پیسی بی موضوعی نجاتمان  داد نجات دادنی!

این پست جز یک مراسم تشکر و بیان یک علاقه ی شخصی (این که یکی بیاید و منظور تک تک کارهامان را بپرسد، مثلا این که چرا یک جایی که گذاشته ام نذاشته ام زیرا که و یک جایی کاما و جایی دیگر نقل قول از دوستی عزیز و... ) نبود اما در پست آتی  به این سوال شایسته و بایسته هزار درصد پاسخ خواهم داد

فعلا

تشکر از پشتبانی های مادر و پدرم برای راه اندازی این وبلاگ وزین که پول اینترنت را کمال و تمام پرداخت می کنند!

تشکر از نایری که می خواندم و اگر با هم قهر نباشیم از پست هایم می پرسد و من هم توضیح می دهم!

تشکر از مهشب که می خواندم و می خواندم اما خب چیزی ندارد برای گفتن!

تشکر از ده پونزده تا دوست مجازی ام که می خوانندم و می خوانندم و چیزی دارند برای گفتن. بعضی هاشان هم ندارندو بعضی ها هم مثلا نمی آیند و باز هم دوست مجازی ام باقی می مانند.

تشکر از شابلوط و شابلوط و شابلوط :)