لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

نوشداروی ماتمزدگی

                 

 

شب ناشکیبا

شب دیدنت

درآ آفتاب من

که سخت است باریدنت

تن سردت امشب

کنار هم آغوشت است

چه دشوار

چه سخت است

جامه ی خویش به تن دریدنت

سرودی چو در آید از نای خاموش قلبم

به جز نام تو نیست

نام از زبان خود شنیدنت

کناری نشستم

زانکه باز آیی، باز آیی، باز آیی

چه دردناک آواز باز آ

که خود به چشم دیده ام

نقش فراق همیشگیمان را

به دست خود کشیدنت

پ.ن : باید رفت این لغت رفتن چه قدر سخت است   "صادق هدایت"

نظرات 2 + ارسال نظر
رایان شنبه 16 آذر 1387 ساعت 01:25 ب.ظ


سخت و آسون مهم نیست
یا میری یا میبرنت !

آیکون چشمک!

بابا یه خدا نکنه هم می گفتی بد نبودا

آیکون مخلصیم به شدت!!!!!

میثم شنبه 16 آذر 1387 ساعت 05:09 ب.ظ

خوشبختانه و مغرورانه هیچ وقت نتونستم با صادق هدایت کنار بیام به جز یه دریچه : خالص هنرش

شما لطف دارید ... !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد