لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

یه جور تلخِ شور یا یه جور شورِ تلخ

هر وقت می شکنندش خوشحالم که لااقل هست! خوشحالم که حسش می کنم، خوشحالم که هنوز از دستش نداده ام... دلم را می گویم. 

   

   

بعد نوشت: نمک را خورده اند و نمکدان را شکسته اند!