لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

خوب است 

بر دو تن 

تک پارچه سفیدی بر افراشتن 

تخته چوبکی محیا ساختن 

به تک گودالی فرو بردن 

 

خوب است بر این تن ها 

بسیار گریستن 

انبوهه خاک٬ بر سر ریختن 

     فریاد 

 از روی درد بر آوردن 

    داد 

از بی داد ها جستن 

  

خوب است 

وقتی تنی از تنی 

و قلبی از قلبی 

و روحی از روحی...بر آمدن 

  

خوب بود اگر 

خوب ها با هم می آمدند 

و چه خوب می شد اگر 

با هم می ماندند 

و اگر رفتنی هم بود 

چه خوب که تنها نمی رفتند 

یا شاید... تن ها نمی رفتند! 

  

عالمی دارد 

به عقب گرد روی آوردن!شیرینی قبولی چشیدن 

که از نبودت٬ به تلخی گراییدن! 

  

عقب تر که بروی 

یک سال ماندن! 

برای به آرزو رسیدن 

 

ایست !

فلاش بک 

به سال هم نرسید کنار هم بودن  

  

باز هم عقب تر برو 

چند سال ماندن تا بدین سال رسیدن؟! 

حساب را از کف داده ام 

 

دیگر دنبال چه می گردی؟! 

عقب تر ها چیزی نیست جز شیطنت های بچه گانه 

و اعتماد ساده ی ویران شده! 

   

عقب تر ها اما... آن عقب ها  

بی گمان بیست سال پیش  

تنی از تنی رها شدن 

از تنی پیوسته 

نه ماه و نه روز و نه ساعت!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد