لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

نابوده به کام خویش، نابوده.

دلم برای آمدنت عجیب لک می زند


یک آدم قدیمی کاری با آدم می کند که هزار آدم جدید عاجزند


حضورت معجزه ای است برای من

که ایمانم به انتظار همین معجزه سال هاست نم کشیده است..