لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

خین و خین ریزی

سر به دامان برده ی تقدیر راهش این نبود 

جنگ می بایستی 

تو را خون ریختن ها می ربود

نظرات 3 + ارسال نظر
میثم دوشنبه 18 آذر 1387 ساعت 12:05 ق.ظ

بود و نبودش یه بحث می خواد
جنگ رو هم پایه ام
سومیش : کی ؟

وقتی همت جنگ رو داشته باشی سومیش هم خواه نا خواه به راه می افته. مهم اینه که راهش رو پیدا کنی.

البته نه از نوع نبرد من هیتلر

میثم دوشنبه 18 آذر 1387 ساعت 12:06 ق.ظ

این "کی" هست نه "کی" :| گرفتی ؟ =)

KEY بود :)

بابا اُاُاُاُاُاُاُاُ...کککککککککککککِی

[ بدون نام ] دوشنبه 18 آذر 1387 ساعت 09:10 ب.ظ

بیشتر بنویس اما شعر نگو بنابر دلایلی که میدانی ماخوش بذار اینجوری اسمت را بگم حس میکنم بهتره همین

دلیلش رو نمی دونم. فقط این رو می دونم که دوست دارم خونده بشن؛ همین...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد