قطاری که به مقصد خدا می رفت لختی در ایستگاه دنیا توقف کرد. و پیامبر رو به جهان کرد و گفت: مقصد ما خداست. کیست که با ما سفر کند؟ کیست که رنج و عشق توأمان بخواهد؟ کیست که باور کند دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن؟
قرن ها گذشت اما از بی شمار آدمیان جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند
از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود. در هر ایستگاه که قطار می ایستاد کسی کم می شد. قطار می گذشت و سبک می شد. زیرا سبکی قانون خداست.
قطاری که به مقصد خدا می رفت، به ایستگاه بهشت رسید. پیامبر گفت: اینجا بهشت است. مسافران بهشتی پیاده شوند. اما اینجا آخرین نیست.
مسافراین که پیاده شدند، بهشتی شدند. اما اندکی، باز هم ماندند، قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند. آنگاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت: درود بر شما راز من همین بود، آن که مرا می خواهد، در ایستگاه بهشت پیاده نخواهد شد. و آن هنگام که قطار به ایستگاه آخر رسید،دیگر نه قطاری بود و نه مسافری و نه پیامبری!
"عرفان نظر آهاری"
خاموش نوشت: یعنی هیچ کس به خدا نمی رسه؟
یا فقط قطارا و پیامبرا می رسن و نابود می شن؟
فکر کنم حافظ هم می رسه:
سرم به دنیا و عقبی فرو نمی آید تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست
عزیزم
نابود نمیشن! فنا میشن!!
اوووف، توضیحش مفصله و سخت.
اینجوری بگم
آخرین چیزی که فهمیدم از قرآن اینه
کل شئ هالک الا وجهه
آیکون چشا چارتا!
خاموش جان، قطره ای که به دریا می پیونده خودش دریا می شه
7 مرحله عرفان در نهایت به فنا در حق منجر می شه یعنی:
طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحید، حیرت، فقر و فنا
و مراحل اصلى فنا عبارت است از: فناى از افعال، فناى از صفات و فناى از ذات
فنا در ذات یعنی فنا در وجود معشوق و از بین رفتن منیت و خدا شدن
شاید سعدی هم باشه در ان نفس که بمیرم در ارزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
وشاید خیلی های دیگه باشند مث خودت عرفان نظر اهاری در این مورد که چند نفر از اون تعداد کم می مونند چیزی نگفته
در جواب رایان هم باید گفت نابود شدن با فنا شدن یکیه فقط یکی فارسیه یکی عربی اونا که میرسند باقی می شند
استاد بی اسم
شما که انقده عربی فارسی رو بلتین! میشه بگین اگه فارسی و عربی فرقی نداره! چرا لشکر عرب اومد شمشیر گذاشت بیخ گردنمون و گفت به اهورا مزدا بگین الله وگرنه پخ ؟!