+جوونی لوکسی داشتی!
_ پیش کش لحظه های رمانتیکش، این جا بزرگتر از این هایی بود که هست... سقف چکه می کرد -خرابش کردم- فرش ها پوسیده شده بودن- انداختم دور-.
+دور؟!
_ خیلی دور! اول فکر می کردم صاحب کل زمینم، حالا هم که آسمون سقفم شده هیچ وقت از صدای چکه چکه بی خوابی نمی کشم، بی خبر از این که این زمین فقط بلده دور خودش بچرخه و منم بچرخونه، سرم داره گیج می ره! آسمون هم سوراخ بود! این رو اولین شب فهمیدم وقتی که از این سوراخ ها نور توی چشمام خیره خیره می موند، بی صدا بودن اما پلکم روی هم نمی رفت، غرق تماشا بودم!
+من سقفم رو خراب نکردم! ترکش کردم، کاش بهونه ی من هم صدای چکه های سقف بود و تار پوسیده ی قالی! کاش من هم غبطه ی لحظه ها ی رمانتیک عمرم رو می خوردم!
_لحظه هایی که فکر می کنی توی آغوش نفس هاش داری جون می دی و صبح بی شرمانه می بینی باز هم زنده ای.
+کسی نبود که عاشقم کنه...
_ ربط به کسی نداره، درونته، وقتی نگاهش می کنی، نگاش نمی کنی، وقتی باهاش حرف می زنی، سکوت می کنی...
+سعی کردم نشد...
خیلی قشنگ بود دوست عزیز مخصوصا این قسمت "من سقفم رو خراب نکردم! ترکش کردم، کاش بهونه ی من هم صدای چکه های سقف بود و تار پوسیده ی قالی! کاش من هم غبطه ی لحظه ها ی رمانتیک عمرم رو می خوردم! "
موفق باشید
دلم به حال خودم+ می سوزه! درکش می کنم با تموم وجود :(
در کمال سعی و تلاش به هیچ نتیجه ای نرسیدم، شاخه نبات پی ال زد
زبان رمز گونه ات من رو کشته ;)
یا خاموش خنگه یا میثم پر از ابهام!
من نفهمیدم نتیجه نداشتن سعی و تلاشت با pl زدن شاخه نبات چه ربطی داره؟!
تعبیر خیلی زیبایی از سقف سوراخ آسمون داشتی. باعث شدی برم توی خیال.
سقفی سیاه که دور تا دورتو گرفته و اولش از این همه سیاهی غصه ات می گیره ولی وقتی می بینی از توی سوراخای این سقف نور می یاد، دلت کلی پر امید می شه که اون ور سیاهی، بازم پر از نوره
خیال خیال انگیزی داشتی ;))