چه قدر از آدم هایی که ادای کرها را در می آورند بدم می آید. گوششان هم خوب می شنود ها، اما از قصد چوب پنبه ای بادست راست و چپشان در گوش هایشان فرو می برند.
چه قدر از آدم هایی که ادای کورها را در می آورند بدم می آید. دست چپشان را روی چشمشان می گذارند و با دست دیگرشان کسانی را که به عمل قبیهشان اعتراض می کنند خفه می کنند. اینها هزار اتفاق هم جلوی چشمهاشان بیافتد هیچ اعتنایی نمی کنند. اصلا ادای مرده ها را در می آورند که رفیقشان را جلوی چشمشان به هزار تکه ی مساوی تقسیم کرده اند، اما آنها از ترس مردن ادای مرده ها را در می آورند. می گذرد و می گذرد و آخر هم این قدر ادا بازی در می آورند که بوی تعفنشان همه جا را می گیرد!یکهو می فهمند که انگار راستی راستی مرده اند و خودشان خبر ندارند...
خب همه ما بازیگریم. نقش خودمان را هم خوب بازی می کنیم. فقط حیف که فیلم برداری نمیشه.
همه بازیگر، قبول! اما حداقلش اینه که آدم نقش خودش رو داره بازی می کنه اما این ها نقش دیگران رو به نمایش گذاشتن و دستبردار هم نیستن!
اینقدر خوب گفتی که جای حرفی نمی مونه
ممنون همراهِ تأسف (برای این بازیگرا)
داستان همیشگی ای که لطفا توضیح بدهید چه شده است
دیگه چی بگم؟ =)
دیگه. توقعی نمیشه از دیگران داشت.
همین که اینا رو میبینی خوبه و سعی کن برا پرهیز از شدنش!!
توقع؟! اینکه دستاشون رو بردارن تا خودشون بهتر ببینن؟
امیدوارم که واقعا جزء یکی از این ها نباشم
سلام به خاموشی که امیدوارم همیشه روشن بماند مطلب بسیار دلنشین و تلخ بودی که میشه از یک طرف دیگر به این موضوع هم نگاه کرد شاید آن آدمهای کر و کور لیاقت همزیستی با تو یا من رو نداشته باشن پس چقدر خوبه که یک جایی از زندگی خودشون رو نشون میدهند حتی اگر خیلی دیر شده باشه .
پری عزیز سلام
فقط باید امیدوار بود که با همجواری چنین افرادی شبیه اون ها نشیم!