لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

مصیبت عظمی (؟)

اگر خواسته هایت را فراموش کنی آن وقت می شوی چیزی که نبودی و نباید می بودی.

آن وقت می شوی چون آدمی که لا اقل یک جایی را ندارد! حالا بسته به بزرگی خواسته هایت، متغیر است. مثلا کسی می شود آدمی که یک چشم ندارد، کسی یک گوش، کسی زبانش را و کسی هم می شود مثل من، که نابینا و ناشنوا و گنگ در جیب راستم جای دارد! عجب مصیبتی ست این فراموشی! آدم را معلق نگاه می دارد، مثلا الآن که این جایی، از کجا آمده بوده ای؟ یا به کجا می روی؟ یا حتی اصلا چرا این جایی؟!!! لحظه هایت را گم می کنی خاطراتت را محو می سازی و حتی بودنت را فراموش می کنی! اصلا خودت نیستی می شوی همه چیز غیر از خود خود خودت!!!!