لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

مهشب جان نخوان!

  عیدتان مبارک 

 

وقتی می گویند امام زمان می آید خنده ام می گیرد 

وقتی می گویند نزدیک است با خودم می گویم شاید دیکشنری ذهنشان نزدیک را برایشان معنی نکرده است 

وقتی می گویند...  

 شما که غریبه نیستید, شاید ایمانم را ... 

وقتی مثلا مردان خدا خودشان به جان هم می افتند و خودشان را لت و پار می کنند و به نام اسلام می زنند و می خورند و می برند! 

وقتی دین خدا را بهانه می کنند و حرف خدا را زیر پا می نهند و از آزادی برای ما جز کلمه ای به استهزا گرفته شده چیزی باقی نمی گذارند 

وقتی از دین فقط تسبیح و به ضریح چسبیدن را به دیگران می گویند تا خودشان را بپوشانند تا زشتی هاشان را... 

وقتی عجل لولیک الفرج را به زبان می آورند و برای برپایی حکومت خودشان دست به هر کاری می زنند... 

آخر من حق ندارم که باور نکنم فرج نزدیک است وقتی که چنین آدمی فرجش را می خواهد!!!! 

 

 

پ ن: خدا کند که بیایی حتی اگر من آدم بده باشم و باید سرم را بزنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و این آدم آدم خوبه! 

تو را به خدا بیا!

نظرات 12 + ارسال نظر
میثم پنج‌شنبه 15 مرداد 1388 ساعت 05:22 ب.ظ

خفن نویس شدی !
بذار عقلم بیاد سر جاش، حالتو می گیرم، خفن =)
اینا چیه نوشتی ؟
کوته بینی نکن، نه تو دولت احمدی نژاد آزادی بود و نه موسوی و نه هاشمی و نه خاتمی
آزادی که فقط روابط دختر و پسر و محرم و نامحرم و از این دسته حرفا نیس
اون آقای خاتمی که فریاد آزادی بیانش گوش فلک رو جر داده بود، که این هم خودش یه نوع از هوچی گری اصلاح طلان بود، آمار بسته شدن روزنامه ها در دولت خاتمی از همه بیشتر بود
از تو خیلی بعیده این حرفا .

وقتی از دین فقط تسبیح و به ضریح چسبیدن را به دیگران می گویند تا خودشان را بپوشانند تا زشتی هاشان را...
کی این کار رو می کنه ؟ اسم بیار

وقتی عجل لولیک الفرج را به زبان می آورند و برای برپایی حکومت خودشان دست به هر کاری می زنند...
اسم بیار
من می فهمم منظورت رو، اما اگه می خوای مخاطبت باهات وارد بحث بشه، باید اسم بیاری و صریح بیان کنی و مورد به مورد ذکر کنی این جوری که نمیشه حرفایی کلی زد .

وقتی دین خدا را بهانه می کنند و حرف خدا را زیر پا می نهند و از آزادی برای ما جز کلمه ای به استهزا گرفته شده چیزی باقی نمی گذارند
ببینم تو که تو این مملکت بودی و هستی، بگو کی آزادی رو احساس می کنی ؟
اول منطقت رو نسبت به آزادی بیان کن، بعد بگو به این دلایل که با منطق من مغایرت داره، پس آزادی نیست .
همینطوری حرف می زنی که آزادی نیست و وای همه افتادن به جون هم و به نام دین می خورن و . . .
این جور حرف زدن مخصوص وقتیه که همه مخاطبان مطلبت، با تو هم نظر هستن و تو هم اصلا قصد روشن سازی نداری و حتی قصد هم نداری که کسی باهات وارد بحث بشه و به نتیجه صحیحی برسی .
اصلاحش کن لطفا .

بالاخره یه چیزی نوشتی میچم خفن! =)
میثم نه من حوصله ی بحث سیاسی دارم نه علمش رو! فقط چیزایی که می بینم و حس می کنم رو نوشتم!
با عرض پوزش اما وقتی کسی از احمدی بد می گه شما فکر می کنی طرفدار موسوی و اطرافیانشه! میثم جان واقع بین تر باش! آدم ها رو دو دسته نکن!
من نه طرف دار این وری هام نه اون وری ها!
موافق این هم نیستم که وقتی می گیم این چرا این جوریه جواب بشنویم: مگه ندیدی اون چه جوری بوده!
بدی با بدی پوشیده نمی شه!
وقتی شعارش همه جا پیچیده و می دونیم کیه دیگه مسخره است آوردن اسم!
من از این متاسفم که یه آدم رنگ سبز رو کرده سر نیزه و یه آدم دیگه جمله ی به این زیبایی رو کرده شعارش که دیگه وقتی این جمله رو می شنوی به جای این که امید بیاد سراغت می خندی به این جمله... اصلا مشکل از اون جایی شروع شد که گفتن "سیاست ما عین دیانت ماست"! نه مشکل این جمله نیست ها مشکل اون جاییه که خیلی ها سیاست را با خیانت اشتباه گرفته اند
نه خدا وکیلی کارهای فرهنگی رو دیدی؟!
مثلا همین فیلم هایی که از تی وی پخش می شه!
از دین چی نشون می دن؟!
یه سری آدم فقیر لچک به سر(البته اناث هایش) تسبیح به دست که منتظر برکتن بدون هیچ حرکتی!!!!
یا ته تهش این که عالم غیب می رسه به عالم واقع و یه سری جن و پری می شن راهنمای آدمی!
فکر کنم همین آقای احمدی و طرفدارانش هستن که آزادی رو به سخره گرفتن و با روابط دختر پسر اشتباه گرفتن که برای جمع کردن رای گشت ارشاد رو جمع کردن و گذاشتن نیمه شب ها آسایش و آرامش مردم از بین بره بدون هیچ اقدامی, که وقتی به ۱۱۰ زنگ می زنی که آقا اومدن آسایش و آرامشمون رو به هم ریختن در جواب بگن خانوم یا آقای محترم انتخاباته آش کشک خاله اته!

"آزادی که فقط روابط دختر و پسر و محرم و نامحرم و از این دسته حرفا نیس"
من مخالفم! آزادی اصلا روابط دختر و پسر و محرم و نا محرم نیست!
اسم اینی که تو ذهن شماس نمی شه آزادی! می شه چیزی که نباید بشه!!!
آژادی یعنی این که وقتی کسی عقیده اش رو بیان کرد نزنن تو سرش.
آزادی یعنی این که یه سری آدم رو گوسفند فرض نکنن و بخوان عقاید خودشون رو از طریق همین رسانه ی ملی بچپونن تو مخشون!
من اگه معنی آزادی رو ندونم لا اقل این رو می دونم که وقتی کتابی چند بار به چاپ رسیده یه دفعه متوقف بشه! آزادی نیست!
می دونم وقتی روزنامه ی مخالف عقایدشون رو بعد از اولین شماره متوقف کنن آزادی رو زیر پا گذاشتن!
می دونم وقتی جون کسی رو به لبش می رسونن تا حرف هایی که خودشون می خوان گفته بشه قانون آزادی رو رعایت نکردن!
می دونم وقتی سی سال مردم رو با یه سری آرمان گرایی و وعده ی سر خرمن معطل نگه داشتن و هپلی هپو قانون آدمی رو رعایت نکردن!
یعنی با زیر سوال بردن این سی سال عقیده ات رو و اعتمادت رو نسبت به یه چیزایی ازت گرفتن ! چه وقتی احمدی ای از بدی های قدیمی ها پرده بر می داره و وقتی مطمئن می شه آرائش رو جمع کرده و چهار ساله دیگه هم هست سکوت می کنه به بهانه ی حرف رهبر چه هاشمی و به قول تو خاندانش که با دزدی ها و حق رو ناحق کردناشون اعتماد مردم رو ازشون می گیره!
آره هردو یه جورایی این سی سال و باور مردم رو به تزلزل کشوندن!
من شاکیم هم از این وری ها هم از اون وری ها!
لطفا بیش از این همش نزن که بدجور با وقایع اخیر آشفته ام! دیگه به چشم هام هم اعتماد ندارم!

دیگه آبکیترش نکن!

میثم پنج‌شنبه 15 مرداد 1388 ساعت 11:40 ب.ظ

خوندم فقط خط اول جواب رو، پنجره کامنت رو بستم، حالم به هم خورد
برگشتم خط دوم رو خوندم، تف کردم به خودم که چرا با تو حرف زدم
بستم پنجره کامنت رو
رفتم که به خودم مسلط بشم بعد برگشتم

خاموش، تو اشتباه کردی، با میثم هر حرفی می خوای بزن، اما ببین کامنت من چی بود تو چی جواب دادی، این یعنی هوچی گری یعنی سر وصدا کردن، من چی گفتم تو چی جواب دادی ؟
این یعنی یکی از ابزار اصلاح طلبان
هر وقت به یاد میثم میفتم، یادم میاد دو بار به خاتمی منافق، رای داده، گول خوردم، نه گول نخوردم، گول خورده بودم .

یا جواب کامنت قبلی رو صحیح و منطقی می دی، یا دیگه نه من نه تو
نمی خوام بگی احمدی خوبه و موسوی و الباقی بد هستن، گفتم جواب منطقی و بایسته به کامنتم بده، همین .

میثم پنج‌شنبه 15 مرداد 1388 ساعت 11:57 ب.ظ

نه حرفم رو پس می گیرم، نمی خواد به خاطر حرف من تغییر بدی
خودت ببین اگه جایی از حرفایی که زدی شایسته نبوده، حذف کن
ببین جواب من اگه به نظر تو اینه نمی خوام روی نظر تو پافشاری کنم که نظر تو رو تغییر بدم، اشتباه کردم حرفم غلط بود پس گرفتم
حرف دلت رو بزن اون حرف و اون شیوه حرف زدنی که خودت معتقدی صحیح و به جاست، اون حرف رو بزن
که زده بودی و نمی خوام تغییر بدی به خاطر کامنتی که برات گذاشتم
ببخشید

رایان جمعه 16 مرداد 1388 ساعت 02:58 ق.ظ

اومدم از نوشته و نوشته های زیبات تعریف کنم. از بیان قشنگت. از حست...
ولی اینجا چه خبره؟

همون خبری که یه پست داشتی راجع به بحث و عصبی و ... همون خبرا


ارادت.

ثنا جمعه 16 مرداد 1388 ساعت 07:33 ق.ظ http://www.donyayekahgazi.blogfa.com

سلام خدا کنه به دل ما نگاه نکنه چون اگه به دل ماها نگاه کنه ...........

خدا کنه...

الیماه جمعه 16 مرداد 1388 ساعت 12:33 ب.ظ

سلام عزیزم ... دل بد ندار که دنیا با دنی هایش دل مردمان خوب خدا را به تنگ آورده
ایشالا یه روز بیاد که تموم شه ... به امید اون روز
عیدتون سرشار از یاد حق ...زیبایی شادی ...
میبوسمتون

مرسی الی مهربونم :)

میثم شنبه 17 مرداد 1388 ساعت 01:46 ق.ظ

سلام خاموش
ای کاش متوجه شده بودی
اگه تحملش رو داشتی پسورد ایمیلم رو برات می ذاشتم که ببینی وقتی داشتم با یکی از دوستای وبلاگیم در مورد تو حرف می زدم، چه اعتقادی نسبت به تو داشتم . این صحبت ها مربوط به یکی دو ماه گذشته است با توجه به همون صحبت ها، میثم متعجب نشد از صحبت های تو، نگران هم نشد، فقط متاسف شد . قطعا بهتر از این می تونستم باهات حرف بزنم، اما اینکه این اتفاق نیفتاد، می ذارم به حساب نقصان خودم .
برای کسی که آماده صحبته و از گفتن و آشکار شدن حقیقت نه تنها ترسی نداره بلکه هدفش هم همینه، وقتی از صحبت و بحث با تو، کمی صبر می کنه و صحبت دیگه ای میکنه (گفتم صریح تر صبحت کن، موضوع رو مشخص کن) بهتره بفهمی که دلیلی این میان هست .
تو نسنجیده هر چقدر حرف تو دلت بود، نثار کامنت ساده و بی غش من کردی، این کار به هیچ عنوان در منطق هیچ شیوه بحثی به جز هوچی گری نمی گنجه .
من کدوم عده رو دو دسته کردم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اصلا نمی خوام به پاسخی که برام گذاشتی فکر کنم نمی خوام در موردش حرف بزنم، تو برای من یه دوست هستی . اصلا نمی خوام شکستت رو ببینم، که متاسفانه دیدم و هر نگاه تیزبین و هوشمند دیگه هم دید .
آخ، تو حتی محبت منو هم ندیدی، حتی نفهمیدی که من دارم باهات دوستی می کنم :(
خاموش، خراب کردی :(
خودت رو ویران کردی :(

دیگه بهتره چیزی نگم .

از خاموش به میثم شنبه 17 مرداد 1388 ساعت 11:21 ق.ظ

میثم جان حوصله ی توجیه خودم رو ندارم ولی اون قدر تو کامنتم صریح صحبت کردم و هر اسمی که دوست داشتی بیارم آوردم و از آزادی که دوست داشتی حرف زده بشه حرف زدم و از به جون هم افتادن دست پرورده های این سی سال برات حرف زدم و از فرهنگ و کارهای فرهنگی مزخرفشون برات گفتم... که هیچ وقت هیچ مسئله ای رو برای هیچ کس این چنین روشن سازی نکرده بودم! من کاری رو کردم که میثم از من خواست!!!! اما همین میثم با عصبانیت خوند و با عصبانیت جوابم رو داد!



اصلا من خاموشی که شکست خورده! آره شکست خورده وقتی کسانی رو می بینه که حرف از عدالت و آزادی می زنن و خیانت می کنن! عقیده اشون رو تحمیل می کنن و... آره من و هزار تا دیگه ی مثل من با صدای بلند فریاد می زنیم که شکست خوردیم... که اعتمادمون رو ریز ریز کردن که ... جایی برای فریاد نذاشتن!



حالا اگه به همین سادگی برای یه بحث ساده چنین حکم هایی رو برای خاموش می بری و دوستی مجازی رو به هم می ریزی حرفی نیست! ببر و بریز!

میثم شنبه 17 مرداد 1388 ساعت 11:44 ق.ظ

یادت باشه .

چی رو؟!
این که حکم اعدامم رو دادی و به هم ریختی؟!

میثم شنبه 17 مرداد 1388 ساعت 05:48 ب.ظ

یادت باشه که نخواستی، که دستم رو رد کردی، یادت باشه که فرو ریخت خاموش من، قبلا گفته بودم بهت، من این خاموش رو نمی شناسم، عوض شدی، یا شاید هم، تازه الان خاموش شدی،تازه الان من دارم خاموش رو می بینم، دلم نمی خواد دومی صادق باشه :( :( :( :( :( :( :( :( :(
برای همیشه یادت باشه در مقابل حق، هیچ چیزی جز سر نهادن، جایز نیست .
خداحافظ دوست قدیمی خوب و مهربون :)

خاموش یکشنبه 18 مرداد 1388 ساعت 02:10 ق.ظ

میثم, اولی و دومی وجود نداره! خیلی صاف و پوست کنده توهم زدی
خب پس خاموش هم رفت جزو اون آدمایی که فقط عنوان دوستی براشون موند. لابد من هم دارم با این عنوان تلف می شم!!!!!!!!
اصلا چرا دوست؟ نظرت چیه "دشمن"؟
اصلا اون سیزده ملیون که به موسوی رای دادن دشمن؟
نه! سیزده ملیون نه! من که جزو اون سیزده ملیون نیستم.
اون پونزده ملیون که به کسی غیر از احمدی رای دادن, نظرت چیه؟ اون پونزده ملیون دشمن؟
شاید اون ۲۳ ملیون که به احمدی رای ندادن؟ هان؟
ببین چه قدرررررررررر دشمن داری تو یه وجب خاک؟

اگه بحث من هوچی گریه!!!!! بجث تو هم که آدم هرچی می گه بسطش می دی به دولت های قبلی, فرافکنیه. تا می گیم آزادی می گی: "مگه یادت نیست خاتمی ال بود و بل؟"

می دونی الآن با خودم چی می گم؟! می گم چه قدر من و تو بجه ایم که سر یه بحث سیاسی مسخره داریم همه چیز رو نادیده می گیریم! که یکی رو شکست خورده می بینیم و خودمون رو پیروز! به خدا هر کی باشه به این بچه بازی ها می خنده!

راستی من تا حالا تو دنیای مجازیم با کسی خدافظی نکردم! تو که تجربه ی زیادی داری بگو چه جوریاس؟!
آره تجربه زیادی داری! شعله, سارا, سبا و خیلیای دیگه که من یادم نمی یاد! تا حالا از خودت پرسیدی چرا با این همه آدم خدافظی کردی؟!
باید چه کار کنم؟!
دیگه بهت سر نزنم؟
لینکت رو حذف کنم؟
لابد تو هم دیگه نباید سر بزنی.

به هر حال خدا نگهدار :)

پیام دوشنبه 26 مرداد 1388 ساعت 01:18 ق.ظ http://hayran.blogsky.com

ولی من می گویم همچین کسی در کار نیست!

این هم نظریه ای ست


اما رو راست و پوست کنده:
اشتباه می کنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد