دوست داشتم به پهنای صورتم اشک می ریختم برای حماقت های نوع بشری!
اما خودم هم یکی از افراد همین نوع هستم!
پس اشک نمی ریزم برای کارهای آبکیم, قهقه می زنم!
بیایید همه با هم قهقهه بزنیم!
این جوری بهتر است....
لا اقل انواع دیگر فکر می کنند که این حماقت هایمان آزار دهنده نیست!!!!!!!!!
نه عزیز جان اینجاست که این خنده ی تلخ تو از گریه غم انگیز تر می شه و خندیدنت مشکلاتت رو بزرگتر و تو رو ناراحت تر نشون می ده!! نخند جانم نخند!! نخند که از این خنده ها دیگه نمی شه حتی گریه کرد!!
و گاهی از بعضی گریه ها خنده! آنوقتی که دیگر نه جانی برای خنده می ماند نه گریه!
چه شد و چه گفتم! بگذار به حساب سردردم ;)
الو...میخام خصوصی بفرستم
اینجا که نمیشه خصوصی فرستاد...بیا بلاگم خودت یادت میاد من کی ام..
تو وبلاگ رایان که نظر می ذاشتی می گفتم این دختر خوب و بانمک چه قد آشناس! ولی وقت نشد بهت سر بزنم یه بارم بلاگت رو باز کردم اما نمی دونم چی شد که پنجره بسته شد و یادم رفت
خوشحالم دوباره اومدی شابلوط عزیز
ما همیشه به حماقتامون قهقه زدیم و اونارو خیلی راحت فراموش کردیم
چون از ته دل قهقهه نزده ایم! از همان قهقهه هایی که اشک هایت نا خودآگاه یا خودآگاه نمی دانم بالاخره سرازیر می شوند
منم که ماهی ام وقتی می دونم خودم به این درد مزمن دچارم به سختی جرات می کنم از حماقت های نوع خودم بگم!
زندگیم همه شده درس.. گاهی عیوبم برای خودم غیرقابل تحمل می شه و همین باعث می شه به این فکر کنم اون قدر کناره بگیرم تا چطور بودنو بیاموزم و باعث آزار دیگری نباشم.
می دونی به نظر من احمق تر از اونی که خودشو دانا فرض می کنه، وجود نداره.. اشخاص حرافی که با لایه بیرونی قشنگ، در درون تهی هستند.. دورنمایی تحسین برانگیز با نزدیک نمایی که رنگی از دورنما نداره..
دیگر آزاری خود آزاری و کلا آزاری چیزی ست که نتایج و عواقب حماقت های نوع بشری ست!
و واقعا تحسین برانگیزند کسانی که حقیقتا به حماقت هایی که مرتکب شده اند اعتراف کنند البته بلانصبت شما و تمام دوستانم :)
راهی که من با خودم قرار گذاشتم فرار هست از همین بشری که میگی و به قول خودت ما هم شدیم جزئی از اون!
راهی بهتر سراغ داشتی لطفا به من هم بگو.
فرار, من که فرار نمی توانم بکنم هرجا بروم باز هم همه ی این حماقت ها هستند! دست بردار که نیستند که!
همان قهقهه بهتر است!