لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

حس روز

 آن مرد آمد

آن مرد زیر باران آمد

او بی چتر آمد

خاموش نوشت: چتری برایش نساز که این کار بسیار بسیار...

نظرات 8 + ارسال نظر
مردی که می خندد یکشنبه 15 شهریور 1388 ساعت 01:18 ب.ظ http://themanwholaughs.blogsky.com

سلام
چتر که ساخته میشه...اون مرده نباید زیر چتر بره....

سلام
مرده اصلا برای همین اومده وگرنه که مشکل نداشت زیر بارون پاشه بیاد :)

شابلوط یکشنبه 15 شهریور 1388 ساعت 10:24 ب.ظ

یه فست فود نزدیک خونه مون باز شده اسمش هست :

چتر !!

بیا اون مردو دعوات کنیم اونجا یه فست فود مهمونش کنیم :)

خب اون مرده نمی یاد
اون مرده فقط چتر خود خود اون رو می خواد ;)

فرح یکشنبه 15 شهریور 1388 ساعت 10:27 ب.ظ

منم به خاموش میگم چتری براش بساز
چتری از جنس دلت . تا زیر بارون نگاه دلت بهتر خیس بشه
باشه؟
راستی سلام . منو که میشناسی؟ تو وب رایان؟
همیشه میخونمت این بار جسارتی کردم و کامنتی گذاشتم

اگه بخوام چتری بسازم٬ چتر من سوراخ سوراخه D:

سلام
قدم رنجه فرمودین فرح خانوم :)
این وب که قابل خواننده هاش رو نداره مخصوصا از نوع خاموشش :)

رایان یکشنبه 15 شهریور 1388 ساعت 11:35 ب.ظ

که این کار بسیار بسیار ؟‌ چی؟

من باید چی بفهمم؟ اینکه خنگم؟ :))

خب این به عهده ی شماس :!

رویا دوشنبه 16 شهریور 1388 ساعت 06:05 ق.ظ

لذت بردن از بارون همون بی چتر بودنه

یه کم فرق می کنه!

شابلوط دوشنبه 16 شهریور 1388 ساعت 10:44 ب.ظ

میگما !! اینماهی سیاه کوچولو چرا کامنتهاشو می بنده ؟!
میخام باهاش حرف بزنم خوب
تو بهش میگی؟ :(

بهش گفتم اما کو گوش شنوا :(

نیستش٬ کم پیداس٬ تو پست "اینم جایزه ات.." می تونی براش کامنت بذاری

رویا چهارشنبه 18 شهریور 1388 ساعت 09:09 ب.ظ

چه فرقی؟

چه جوری بگم؟!

رویا چهارشنبه 18 شهریور 1388 ساعت 11:18 ب.ظ

هر جوری که دوس داری بگو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد