اولین عکسی که از آقای شاپور دیدم: (کتاب "اولین تپش های عاشقانه ی قلبم" فروغ) (همان که میگفتم اگر امروز بود پیشانی هاشان را به جای سرشان به هم می چسباندند به جای زل زدن به دوربین به هم زل می زدند)
عکسی که در کتاب "قلبم را با قلبت میزان می کنم" "کاریکلماتور" آقای شاپور دیدم:
به من حق بدهید که نشناسمش!
تبلیغ نوشت: بازهم هست٬ مخصوصا کاریکاتورهای شاپو٬ بعد ها می گذارمش٬ همه به لای لای سر می زنند شما چه طور؟!
می گم خاموش نمی شد اونا پیشونی هاشون رو به هم بچسبونن و زل بزنن تو چشای هم ولی زاویه ی دوربین از پایین باشه؟
این دیگه به عهده ی عکاسه !
کاملا حق با شماست!
مرسی بابت اجابت وعده.
خواهش
میگما ! خودمونیم فروغ چطوری عاشق این آقا پرویز شده ! با این ابروهای قمچیلی :))
شاید هم به خاطر ابروهاش بوده که بعد طلاق گرفته ;)