"وقتی خودمانی شدیم آن وقت است که باید فلنگ را بست و در رفت، که اگر در نروی آخرش کار به جاهای باریک می رسد یا آن که برایش تکراری می شوی و می روی پی کارت"
این طرز فکر من است که تا الآن هیچ کس را، هیچ کس هیچ کس هیچ کس را ...
حتی اگر دستش گهگاهی بوی سیگار بدهد و حتی اگر صدایش از آن صداهایی باشد که لنگه ندارد، و حتی اگر... حتی اگر تک بزنی فقط به این امید که شاید لحظه ای کوتاه از تمام لحظه هایش برای تو باشد، هزار بار، شاید هم بیشتر با گوشیت تماس بگیرد و تنها کاری که می توانی بکنی سایلنت بگذاریش و فقط ویبره اش دستانت را بلرزاند و پشت خط، دلت را...
سلام!
چه قشنگ نوشتی خاموشی!
ولی بوی سیگار رو هیچوقت دوست نداشتم
ولی
این طرز فکر من هم هست
سلام به روی ماهت
سیگار را زیاد جدی نگیر ;)
دست و دلت خوب با هم تبانی کردن ها نگو نه
انتظار همیشه سخته ولی ارزش داره خانومی
مواظب خودت و دلت باش .
فعلا
به قول ماهی تا تموم وجودم تبانی نکردن باید خدا رو شکر کنم
ممنون :)
وای گفتی عزیزم! همینه همینه همینه.. یعنی همین درسته. درست و کامل و بی عیب..
هزار بار هم دلت بلرزه بهتره تا هر شب تا بی نهایت، تمام وجود و روحت بلرزه..
لحظه های هستی من از تو پر شده است !
در تمام روز
در تمام شب
در تمام هفته
در تمام ماه
در فضای خانه ، کوچه ، راه
در هوا ، زمین ، درخت ، سبزه ، آب
در خطوط مبهم کتاب !
نکنه که بعضی چیز ها را بهم نگی؟!
البته شاید گذاشته بودی توی وبت یهو غافلگیرم کنی؟
نکنه سر کارم؟
مه شب جون توهم زدی خفن!!!
بابا اینا رو بی خیال٬ طرز فکر رو داشته باش :))
مفصله
نمیدونم شروع کنم یا نه؟
راستی خوب شدی؟ بهتری؟
از هر جا شروع کنی من سراپا گوشم :)
شکر خدا آنفولانزایی در کار نبود!
معرکه بود. به خصوص تیکه آخرش که دیگه حرف نداشت.
من عاشق این جور نوشته هاتم. بدجوری آدم را میذاری وسط ماجراها.
خاموشم بارها گفتم حیفه به خدا حیفه. وبلاگ نویسی خوبه خیلی هم خوبه اما راهش نیست..
آیکون شرمندگی٬ خجالت زدگی٬ فروتنی٬ فرش زیر پاتیم٬ H2O وجودمی... ارادت
یه آیکون دیگه: آیکون یه خاموش بی جنبه :))
یه چورایی یاد فروغ افتادم
این روزها
با هر که دوست می شوم
احساس می کنم آنقدر دوست بوده ایم
که وقت خیانت رسیده است.
من اعتقاد دارم فروغ را باید خواند و لذت برد :)
سلام
قشنگ بود
سلام