لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

یکی بود یکی نبود!

ـ خدا را چه دیدی؟! 

ـ من اصلا خدا را ندیدم...

 

 

 

 

پ.ن: شاید هم ندیده ام!!! 

 

*درخواستی بود برای مه شب که می گفت چرا آپ نمی کنی!!! شاید هم مهشب...

نظرات 6 + ارسال نظر
مدی شنبه 16 آبان 1388 ساعت 12:00 ق.ظ http://madikhanoom.blogsky.com

:-)

بله!

رایان شنبه 16 آبان 1388 ساعت 01:44 ب.ظ

خدا را چه دیدی. دیدی اونم دیدی!!

اونوخ میشی موسی عمران! نه ببخشید می‌شی موسیه اصفهان!!
:))

تا جایی که یادم می یاد آقای موسی صدای خدا رو می شنید! :)

مه شب یا مهشب دوشنبه 18 آبان 1388 ساعت 06:39 ب.ظ

خدا را همه جا به هر وقت دیدم
ولی نشناختم

اصلندش مهندش همینس!!!

رایان دوشنبه 18 آبان 1388 ساعت 11:03 ب.ظ

نچ! در وادی مقدس طوی. خدا بر موسی عیان شد!

آهان... همانجا که آتش بود و نه خاموشی!

مه شب یا مهشب پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 06:27 ب.ظ

نچ
خدا بر کسی عیان نمیشه اون فقط نشانه ای از وجودش بود که حتی بعد بر بنی اسرائیل هم ظاهر شد

نچ نچ
اما من فکر میکنم اون چیزی که بر موسی نازل شد با چیزی که بر بنی اسرائیل نازل شد خیلی فرق می کنه!

مه شب یا مهشب پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 09:49 ب.ظ

نمیدونم
من که اونجا نبودم اما نشونه نشونس کاشکی بفهمیمش
دلم براش...

دلت براش...؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد