آدم عاشق در بنده! حسابی هم در بنده... اما خب خودش نمی فهمه... پس شاید اصلا در بند نباشه... همین که خودش نفهمه کافیه واسه این که در بند نباشه! (اما خب به هر حال در بنده) می گیری چی می گم؟!!!!
آدم عاشق در بنده! حسابی هم در بنده... اما خب خودش نمی فهمه... پس شاید اصلا در بند نباشه... همین که خودش نفهمه کافیه واسه این که در بند نباشه! (اما خب به هر حال در بنده)
(اما خب به هر حال در بنده) ؟!!!
من از آن روز که در بند تو ام آزادم.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
یه وقت نیای کامنت بذاری ها پول مبایلت زیاد می شه
چشم روی چشم.
سرم رو الکی الکی شلوغ کردم...
حتما بهت سر می زنم رویا خانوم!
درود بر شما
درود درود درود.
عشق ان زنده گزین کو باقیست
عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست...
پ. ن. نه بابا صد تا کاربرد دیگه هم داره. فقط به درد لا جرز نمیخوره!
پ. پ. ن. فروریختن دیوار همیشه بد نیست. اگر به معنی چارچوبها باشه.
به این میگن مثبت اندیشی!!
آخه به درد لای جرز هم نمی خوره
موافقم آدم فارغ از خیلی قید و بندها آزاده و شاید به همین خاطر که از عاشق شدن فراری بودم!
به این می گن واقع گرایی.
فدای واقعگراییت!
مگه آدم عاشق در بند میشه؟
آدم عاشق در بنده! حسابی هم در بنده... اما خب خودش نمی فهمه... پس شاید اصلا در بند نباشه... همین که خودش نفهمه کافیه واسه این که در بند نباشه! (اما خب به هر حال در بنده)
می گیری چی می گم؟!!!!
آخه آدم عاشق هم فقط به درد همون لاجرز دیوار میخوره دیگه!
اصلن کلن زندگی سخته.. هرطرفشو بگیری یه ور دیگه اش میاد پایین
یکی اون دکمه پاز رو بزنه
حداقل اگه پاز رو نزد... دستش رو از رو دکمه ی حرکت آهسته برداره!
حالا همه دیوارها که ریخته لای جرز هم دیگه نمی شه رفت
دیدی بی خانمان شدیم شابلوطی... :(((
من از آن روز که در بند تو ام آزادم!!
آدم عاشق در بنده! حسابی هم در بنده... اما خب خودش نمی فهمه... پس شاید اصلا در بند نباشه... همین که خودش نفهمه کافیه واسه این که در بند نباشه! (اما خب به هر حال در بنده)
(اما خب به هر حال در بنده)
؟!!!
من از آن روز که در بند تو ام آزادم.