لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

ارتفاع پست

بعضی از شب ها هستند که مثل گودال روی خط صاف زندگی آدم عمل می کنند.  

سرت به روزمرگی هایت مشغول است و بعد که به یکی از همین شب ها می رسی، یک دفعه می افتی توی یک گودال عمیقِ عمیق، ولی سریع تا صبح می شود به لحظه هم نمی کشد، می روی دوباره روی ریل روزمرگی هایت، در ارتفاع سابق، و انگار نه انگار که گودالی بوده است. 

می خواهم بگویم وقتی به یاد یکی از همین شب ها می افتی دوباره همان حس حضیض گودالی سراغت می آید، اما تا از یادش فارغ می شوی یا حواست پرت می شود، همه ی این حس ها برایت پرت و پلا می شوند. 

  

بعضی از روزها هم هستند که مثل یک قله ی مرتفع در زندگی آدم عمل می کنند. 

آدم سرش به کار خودش گرم است اما یک دفعه یک اتفاقی می افتد که تحسین همه را برمی انگیزد. و این موقع است که خودت را بالای بالا حس می کنی، اما تا شب می شود به لحظه هم نمی کشد که تالاپ می افتی دوباره روی خط صاف با همان ارتفاع سابق. اما این بار وقتی به یاد یکی از همین روزها می افتی اصلاً و ابداً حس پرواز سابق به سراغت نمی آید فقط مثل یک خاطره که بیشتر برایت شبیه افسانه است از آن یاد می کنی.  

   

  

پی نوشت: تعداد شب های گودالی از روزهای مرتفع بیشتر است. 

پی پ.ن. : برای من یکی که بیشتر بوده!

نظرات 4 + ارسال نظر
رایان شنبه 17 بهمن 1388 ساعت 05:15 ب.ظ

گاهی بری افلاک من
گاهی زنی بر خاک من

مولانا؟!

رایان شنبه 17 بهمن 1388 ساعت 06:23 ب.ظ

بله منظومه ی مستان سلامت می‌کنند مولانا

البته اثر مشکوکیه. ظاهرا منسوب به ایشونه. مطمئن نیستم.

شبیه خود مولانا بود که =)

رایان شنبه 17 بهمن 1388 ساعت 06:24 ب.ظ

شایدم مال جناب راز باشه. فکر نمی‌کنم بشناسیش.

نه! بگو تا بشناسمش...!

ماهی سیاه کوچولو سه‌شنبه 20 بهمن 1388 ساعت 10:16 ق.ظ

ولی من یه خط صاف نیستم بلکه یه موج سینوسی دایمی هستم!

دره، قله! بیشتر ازاد کدوم یکی یاد می کنیی؟!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد