لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

تیر نگه دار هنوز

گاه فراموش می کنم 

یک بغل آزادی را از چه می خواستم 

و این همه اسارت از کجا آمده است 

باز دلخوش می کنم 

به ناله های شبانه ام 

که گاه گاهی شاید 

شنیده می شده است.. 

  

یک جایی نوشته بود 

لحظه ی نخواستنش می آید  

درست همان لحظه ای که  گفتمت می خواهم 

سر و کله ات پیدا شد  

بعد یک هو غیبت زد! 

مانده ام میان خواستنت یا نخواستنت؟!!! 

 

پی نوشت: شنیده ام یک جایی هست که هر وقت از فراموشی خواب ها دلت گرفت/می توانی بی اشاره ی اسمی/ بروی به باران بگویی/ دوستت می دارم *

پی پی نوشت: کسی نیست/ کسی نیامده/ کسی نمی آید.* 

*سید علی صالحی