گاه فراموش می کنم
یک بغل آزادی را از چه می خواستم
و این همه اسارت از کجا آمده است
باز دلخوش می کنم
به ناله های شبانه ام
که گاه گاهی شاید
شنیده می شده است..
یک جایی نوشته بود
لحظه ی نخواستنش می آید
درست همان لحظه ای که گفتمت می خواهم
سر و کله ات پیدا شد
بعد یک هو غیبت زد!
مانده ام میان خواستنت یا نخواستنت؟!!!
پی نوشت: شنیده ام یک جایی هست که هر وقت از فراموشی خواب ها دلت گرفت/می توانی بی اشاره ی اسمی/ بروی به باران بگویی/ دوستت می دارم *
پی پی نوشت: کسی نیست/ کسی نیامده/ کسی نمی آید.*
*سید علی صالحی