لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

یه حرفایی، یه چیزایی!!!

دلم یک دنیا یک چیزهایی می خواهد که تا به حال نخواسته است
منتها برای به دست آوردنش امید زیادی ندارم، چنان که گفتم از آن جا که تا به حال نخواسته گیج شده که چه باید باشد و چه جور باشد و خلاصه حسابی هنگ کرده است.. دل است دیگر، حال و روزش بهتر از این نمی شود، اگر بهتر از این بود دیگر اسمش دل نبود، چه می دانم چه بود.. فقط این که دل نبود و مایه ی نمی دانم های آدم!
---------------------------------------------------

طفلی گربه ی بیچاره اگر می دانست که با دیدن نعشش، می شوم این جورِ ناجوری که هستم، و خب ایضاً با ناسزاهایی که صبح تا به حال نثارش کرده ام قرار است تنش در قبر نداشته اش ویبره برود، یک جایی خودش را اول گم و گور می کرد [با عرض پوزش از خانواده ی محترمی که شاید گذرش کاملاً اتفاقی به این جا می افتد] و بعد گور به گور می شد!!!

---------------------------------------------------

حذف شد!