گاهی آن قدر سرمست که لبه های روسری اش را به انگشت می گیرد و می دود همراه باد
گاهی آن قدر خاموش که روسری اش را این بار آرام لول می کند و می گذارد زیر سرش تا چشم فرو بندد شاید که دیگر نباشد!