لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

طعم تلخ پشیمانی

تقصیر خودش است 

نباید این قدر خوب می بود،

که بفهمم باید بد بود تا راحت بتوان دل کند

که تصمیم بگیرم بد باشم

از خوبی خودش است!

بگویمش دروغ گفته ام

همه اش دروغ بوده است

همه ی همه ی همه ی حرف هایم

باید که بد باشم

آن قدر بد  که نفرت جای این علاقه را بگیرد..

برای همه همین طور بهتر است!


کاش بد که نه 

لااقل خوب نبود!!!


پی نوشت: 

اداى آدماى غمگینُ دربیارى غمگین میشى ولى اداى آدماى شادُ دربیارى غمگینتر میشى..