لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

شـــــــُــــــکر

شب سرت را بالا کن. ببین چه قدر چشم از آسمان زل زده دارد زمین را نگاه می کند. همه شان دارند این جا را می پایند. خسته هم نمی شوند. مگر این جا چه قدر قشنگ است که این همه نگاه می کنند. 

صبح که هوا روشن شد تو هم نگاه کن ببین چی بود قضیه! 

اندکی صبر، سحر... 

  

 

 

تا خوابی، خوابی. کاری کن که بیداریت جای خوابت را هم پر کند. 

وسیع، تنها، سر به زیر و سخت