لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

فقط برای آنکه تو بخوانی


نمی دانم چه می خواهم خدایا 
به دنبال چه می گردم شب و روز 
چه می جوید نگاه خسته من 
چرا افسرده است این قلب پر سوز 
ز جمع آشنایان میگریزم 
به کنجی می خزم آرام و خاموش 
نگاهم غوطه ور در تیرگیها 
به بیمار دل خود می دهم گوش