لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

برای یه شب بیشتر بودن باهم نباید خیلی چیزا رو فراموش کرد..

گفت: "به خدا سپردمت"

گاهی هم این طوریه دیگه

کاری که به سادگی از دست خودشون برمی آد رو گردن خدا میندازن..

می سپردی یا نمی سپردی خدا خودش مراقب من هست

تو مراقب خودش باش.