لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

احساس می کنم

من فکر می کنم اگر همه جا تاریک بود، که چشم چشم را نمی دید، آن وقت مردانِ به ظاهر مرد، دیگر ادعایی برای آمدن نداشتند.

نظرات 3 + ارسال نظر
هان! چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 09:08 ب.ظ http://fartherthanfar.blogsky.com

:)

رایان پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 09:11 ق.ظ

میشه خواهش کنم برا من یکی این نوشته رو یکم شرح و بسط بدی. تاریکی به مردان چه ربطی داره؟

هیچی رایانی.. شما کاری به مردیش نداشته باش به ادعاش دقت کن :)

ماشنکا جمعه 1 مهر 1390 ساعت 12:56 ق.ظ

سلام
خوبی؟
وای وای چقد گذشته ازون روزا ...
وبلاگی داشتیم..کامنت ردو بدل میشد..دور هم بودیم
اووف...واسم دوره اون روزا

سلام
خوبِ خوب
آررررررررررررررره یاد اون روزها واقعاً به خیر
الان هم داریم ;)
خیلی دور خیلی نزدیک D:

خیلی خیلی خوشحالم کردی آبجی :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد