لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

یکی موسی باشیم اندر مناجات!

از این جا تا به بیرجند سه گداره

گدار اولین نقش، نقش، نقش و نگاره

گدار دومی مخمل بپوشُم

گدار سومی دی، دی، دیدار یاره

.

گل زردُم

همه دردُم

ز جفای تو شکوه نکردُم

تو بیا تا دورِ تو گردُم

آآآآآآآآآآاه

ای یارِ جانی، یارِ جانی

دوباره برنمی گر دَد دیگر جوانی

.

.

.

.

بیا تا گندم یک خوشه باشیم

بیا تا آب یک رو رو رو رودخونه باشیم

یکی صوفی شویم اندر خرابات

یکی جاروکش می می میخونه باشیم