لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

بازی ناتمام


گاهی سرنوشت مثل طوفان ِ شنی ست که مدام تغییر سمت می دهد. تو سمت را تغییر می دهی، اما طوفان دنبالت می کند. تو بازمی گردی، اما طوفان با تو میزان می شود. این بازی مدام تکرار می شود…

طوفان که فرو نشست، یادت نمی آید چی به سرت آمد و چطور زنده مانده ای. اما یک چیز مشخص است،

از طوفان که درآمدی، دیگر همان آدمی نخواهی بود که به طوفان پا نهاده بودی!

کافکا در کرانه
هاروکی موراکامی