لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لب آب و غصه ی تشنگی.

بهترین حرفی که زد همین بود: "باید بهارت برسه"


مثل همون غنچه ای که به زور اسپری بو نمی گیره، پژمرده می شه!


        


مثل همین خدایی که زوری نیست، روزیه..


روزش می رسه، مثل بهار :)