تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
.
.
به راه پرستاره می کشانی ام
فراتر از ستاره می نشانی ام
نگاه کن
من از ستاره سوختم
.
.
چه دور بود پیش از این زمین ما
.
کنون به گوش من دوباره می رسد
صدای تو
.
.
کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
.
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستاره ها جدا مکن
.
.
صراحی دیدگان من
به لای لای گرم تو
لبالب از شراب خواب می شود
نگاه کن
تو میدمی و آفتاب می شود
نگاه کن من از ستاره سوختم
کنون که امدی دگر مرا رها مکن
شاید فقط هم به خواب بشه چنین شاید!
اوهووووووووووم...