لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

به قول یکی اگزستیالیسم D:

من یکی را می شناسم
صبح ها لیبرال است
ظهرها چپ می زند
و غروب که از کوچه ی تاریک می گذرد
زیر لب آهسته می گوید: بسم الله