صدایی از درونم پیوسته می آید
که من را با تمام سوگ های جهانی باز می خواند:
تو ای دخت خموش خنده روی چهره غم آلود
تو را با دست روزگار آخر چه بازی بود؟
پ.ن: تا دلی هست های و هویی هست. (فریدون مشیری)
پ.ن2: دل من کجاست؟ (خاموش)
پ.ن3:یک چیزهایی هست که نمی شود به دیگری فهماند، نمی شود گفت، آدم را مسخره می کنند.(صادق هدایت)