لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

بی وطن

هرجا هرکسی از من می پرسید کجایی هستی به شوخی می زدم و می گفتم بی وطنم!

حالا انگار جدی جدی شده

تهران که می رفتم نمازهایم را شکسته می خواندم

اصفهان که رسیدم.. رفتم سرسجاده... بغضم گرفت. مانده بودم چند روز می مانم، چند رکعت بخوانم.. انگار جدی جدی بی وطن شده ام

انگار جدی جدی از این جا رانده از آن جا مانده شده ام

پس می زنند.. پسم می زنند

پس می زنم.. همه شان را!




  ادامه مطلب ...