لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

لابه لایِ لای لایِ دل

و ندا آمد لب بسته بپوی "سپهری"

سوگ نیستیِ دل های پژمرده ی هستی

  

 

ای به جهان خفته ای نیاز سبز

اکنون که به تقدیر شوم می بریم هجوم

اکنون که دست هامان خالی از نیاز

سوی نیلگون گنبد آسمان کرده ایم دراز

باران نمی آید

 

یاد باد

یادگار التماس رنگارنگ

حرف های پر از نیاز قشنگ

 

چه بگویم کآفتاب گسترده است

                           -نه آفتاب نورانی-

که جلوی ابرها پرده است

 

این زمینی تو

تا همیشه خاک می ماند

تا همیشه چشم به راه

چشمه اش خشکیده است

که نیازش همه بر باران است