-
تو را به جدت قسم نخوان
شنبه 10 مرداد 1388 12:23
می خواند... همین جور می خواند، فکر دل صاحب مرده ی بنده را هم نمی کند. انگار همه ی غم ها ی عالم را در صدایش جا گذاشته اند. مادرم را می گویم. وقتی می خواهد برره ای صحبت کند لهجه اش عجیب تهرانی می شود از آن تهرانی هایی که با عرض پوزش می گویند کج! آدم کیف می کند. پدرم را می گویم. می رود کلاس، سرش را گرم کرده، یعنی در این...
-
همه چیز درست می شود.
جمعه 9 مرداد 1388 00:44
+ دنبال علاقه ات برو. چرا می ترسی؟ ترسناک ها را دوست داری؟ ـ چیز هایی که یک جور هایی جور نمی شوند، یکی از شرق است و یکی از غرب! + پس نمی ترسی هذیان می گویی؟ تب کرده ای ؟ می لرزی! دست هایت پاهایت ببینشان در اختیارت نیستند! ـ می ترسم از خودم نباشند! عاریتی ست مگر نه؟ یک روزی از من می گیرندشان؟ هان؟ راستش را بگو + وقتی...
-
واتس آپ؟!
چهارشنبه 7 مرداد 1388 19:55
این که احساس کنی هستی و باید زندگی کنی این که به خودت بیای و بگی: "آهای فلانی زندگی همینیه که هست" این که به خودت اعتماد کنی این که صدای قلبت رو بشنوی این که بهش بها بدی این که تنهاش نذاری این که ازش رودست نخوری آره همشون یه کیف عجیبی دارن اما گاهی احساس می کنی یه روزی می رسه که نیستی و باید مردن رو تجربه...
-
من می نویسم
دوشنبه 5 مرداد 1388 01:28
ای یار, ای قدیمی ترین یار آن شراب مگر چند ساله بود؟! باز هم لحظات سکر آوری ست که طی می کنم دوباره برگشتم؟ نمی دانم؟! شاید دلم تنگ شده بود برای غر و لندهایی که می کردم! تعطیل کردم که مجبور نباشید غم نامه هایم را هر روز بخوانید! یک جور اختیار اجباری شاید دیگر دلم برای دلتان و ذهنتان نسوزد که بیایید و ذکر مصیبت هایم را...
-
همه مثل هم نیستند... توقع بی جا مانع صمیمت!
شنبه 20 تیر 1388 22:32
«اگر آدم همواره همان آدم های ثابت را ببیند احساس می کند بخشی از زندگی اش را تشکیل می دهند. و از آن جا که بخشی از زندگی ما می شوند، هوس می کنند زندگی مان را هم تغییر بدهند. اگر آدم آن طور که آن ها انتظار دارند عمل نکند، به باد انتقاد می گیرند. چون هر کس فکر می کند دقیقا می داند ما باید چه طور زندگی کنیم اما هرگز نمی...
-
حساب و کتابی هم وجود دارد
یکشنبه 14 تیر 1388 01:18
می گویند: گذشته که گذشته! آینده هم که نیامده پس حال را دریاب ................ حساب می کنم: ۱۹سال پیش گذشته بوده, ۱۵ سال پیش هم, ۱۰ سال پیش هم, ۵ سال پیش هم, یک روز پیش هم, یک ساعت پیش هم اصلا یک لحظه قبل هم. خب و همین طور ۱۹ سال و ۱۵ سال و ۱۰ سال و ۵ سال و یک روز و ساعتی و حتی لحظه ای بعد هم که آینده. من می مانم و این...
-
خودسازی
جمعه 12 تیر 1388 19:36
دنیا حتی به کوچکیش هم نمی ارزد که اگر می ارزید باید خودت را می ساختی و بعد تلاش در ساخت دیگران می کردی! البته این را هم بگویم که انسان های شکست خورده بهتر از یک آدم پیروزمند به دادت می رسند! لا اقل می دانی که چه کارهایی را نباید بکنی و چه کارهای نکرده اش را باید... ولی وقتی به خودت می رسد این خودت هستی که باید به داد...
-
اختلاف, اعتیاد, end
پنجشنبه 11 تیر 1388 00:16
هر کدام از ما منحصر به فردیم خوب حالا اینو داشته باشید تا برسیم بهش. ............ می گه من با بقیه فرق دارم! فکر می کنیم حالا که با بقیه فرق داره پس بقیه همه مثل همن و این فقط با بقیه فرق داره, پس عاشقش می شیم! حالا برگردیم به جمله ی اول: هر کسی با بقیه فرق داره باید ببینیم چه فرقی داره! زود تصمیم نگیریم!!!!!! شرمنده...
-
امتحان کن!
دوشنبه 8 تیر 1388 23:43
برای پیدا کردن حقیقت چرا همیشه دوست داریم راه دور رو انتخاب کنیم! شاید کنار گوشمون باشه و ما... غافلیم. همیشه سخت ترین روش رو دوست داشتم, دورترین راه رو, فکر می کردم بهترینه اما نبود, نست! گاهی یک کار ساده و کوچیک بیشتر از مشقت پیچیده و طولانی جواب می ده! امتحان کردنش هم ساده است...
-
دنیا نگو بهشته!
جمعه 5 تیر 1388 14:53
دنیای ما دنیای آدما نیست دنیای بریز و بزن و بپاشه جونم نه این که آدم نباشیم که هستیم دنیای ما دنیای آدما نیست آدم که سهله توی این بیابون مار وملخ به زور دووم آوردن گرگای این زمونه هم که انگار به خون و جون هم هجوم آوردن ای آدما بسه دیگه چه حاشا فکر می کنید دنیا به ساز من و تو می گرده؟! کوک بکنید! برقصونید! بپاشید! که...
-
توهم کذایی
پنجشنبه 4 تیر 1388 01:40
اگه بزرگواری کنی و بدی هاش رو نادیده بگیری و دوباره بشی مثل قبل، اون وقت توهم برش می داره که آدم خوبه ی ماجرا اون بوده و آدم بده تو!
-
این روزها
سهشنبه 2 تیر 1388 00:10
این روزها این روزهای تلخ، که اندیشه ات از تو گرفته اند، شادی لحظه ات به تو ندیده اند این روزهای سخت، که هر چه بود را نابود کرده اند، حس اعتماد دوباره ات را مردود کرده اند این روزهای خشک، که چشمت را به در چون چوب کرده اند، و اشکت را به لحظه لحظه ها چکیدنت سرکوب کرده اند این روزها ی سرد، این روزهای مرگ، این روزها بوی...
-
به یادِ...
دوشنبه 1 تیر 1388 01:38
دچار بودن گشتم نفرین هستی مرا برچین سهراب سپهری * *آدم یاد هدایت می افتد! ---------- ما نیز روزگاری؛ آری! آری؛ مانیز روزگاری... احمد شاملو * *آدم یاد... ؛ یادش به خیر عکس نوشت: به اینجا مراجه کنید عکس های خوبی داره. آدرس خود عکس : ایجا
-
وحشت
شنبه 30 خرداد 1388 01:32
من از تمام لحظه های خوب می ترسم من از تمام شدن لحظه های خوب می ترسم من از انعکاس وارونه ی لحظه های خوب می ترسم من از... برایم دعا کنید!
-
آدم نما۳
جمعه 29 خرداد 1388 00:12
عجب زمانه ای ست ها! آدم هم آدم های قدیم دوست هم همان قدیمی های ماندگارش (مثل مهشبم ) می آید و می رود اصلا انگار نه انگار!! حداقل روزی به عنوان دست بوقی چیزی می ارزیدیم!!! همین است که می گوییم این ها همان افراط گرانِ... لا اله الا الله! آدم را به چه حرف هایی وا می دارند! دارد رد می شود، مرا می بیند، لبخندم را هم می...
-
حق تلخ
سهشنبه 26 خرداد 1388 19:35
یک نفر اومد و رفت کی بود و چی گفت نفهمیدم یک نفر اومد و گفت: "تو رو باورت دارم" خودش هم نفهمیدش باور یعنی چی! اگه نه محالِ من ممکنش می کرد یه دروغ ساده گفت چرا من باید برم؟ چرا این جا نمونم؟ مگه قسمت می کنن حلوای تنتنایی رو اگه حلوا شیرینه اگه قسمت می کنن پس چرا تلخ تلخم؟ چرا حقم نمی دن؟ پ.ن: خواستم یه پست...
-
گل آلود زلال
یکشنبه 24 خرداد 1388 21:31
شرمتان باد ای دغلکاران سیه روزان نام اسلامم به خون آغشته می نامید صد شهید خفته در خاک وطن آسوده می دانید؟! این دگر شرم است تزویر و دگر خواهی است این سیه روزی است صد فریب آشکار است این در گل آلود آشیان هاتان مگر خفتید؟! آی برخیزید سوزش خنجر مرا دیگر امانی نیست فخر می دانید فریب این حکومت را؟! لذت این فخر دامن گیرتان...
-
شرمتان باد
یکشنبه 24 خرداد 1388 20:04
وقتی که دوازده دانشجو (آن هم تنها دانشجویان دانشگاههای سراسری تهران) کشته شده اند دیگر چه می توان گفت؟! وقتی که آقای منتخب!!! به دانشجویان (چه سراسری چه آزاد چه غیر آزاد!!!) می گوید خس و خاشاک در آب زلال 24 ملیونیش!!! دیگر چه می توان گفت؟! متأسفم متأسفم حقیقتاً متأسفم!!! و تسلیت به قشری که بی شرمانه نامشان را خس و...
-
دل کندن
شنبه 23 خرداد 1388 11:17
مردم به فریب عادت کرده اند! پی نوشت: کاش بارانی ببارد بر ریاکاریمان...
-
تمام . سر خط
پنجشنبه 21 خرداد 1388 00:15
همه چیز تمام شد، همه چیز بی آنکه ما بخواهیم. دنیا با کوچکیش اثبات کرد که همه چیز بالاخره تمام خواهد شد. همه ی دروغ ها و دورویی هامان، همه چیز. شنیده ام که تو هم آزاد نیستی! و چه سخت است شنیدنش. می پنداشتم کنار دیگری مرا از یاد برده ای اما... شنیده ام که دلت هوای دلم را... نمی دانم. اما... کاش تو هم می شنیدی کاش می...
-
د ست روی دست
دوشنبه 18 خرداد 1388 13:00
نمی فهمم چرا دنیا چنین رنگ است گرفتن دادِ بیدادی، با جنگ است! که مشکل را گره کور است که چاره جز جویدن نیست و گِردی را به دندان های خون آشام خوب می بینم نه با خنجر که گردن را به نرمی، سخت می برند نه این جا جای بدکاران که این جا جای بی یاران صدای من که خاموشم در این سودا چو فریاد است!!! "آی مردم آی خنجرهاتان به رو...
-
مبارزه/ مناظره!!!
یکشنبه 17 خرداد 1388 18:31
هر چه نداشت لا اقل این را داشت که پی به آدم های متعصب ببرم! آدمهایی که نمی خواهند یک چیزهایی را که واقعیت است ببینند! کسانی که فکر می کنند اگر طرف دار کسی باشند باید گوش های خودشان را بگیرند و بیان نابلد کسی را نشنوند! و در مقابل کسانی که چشم های خودشان را ببندند و تیک های عصبی کسی را نبینند و لبخند های تمسخر آمیزش را...
-
آدم نما2
چهارشنبه 13 خرداد 1388 01:09
از آدم های خودپرست بدم می آید! آدم هایی که فقط نوک دماغشان را می بینند!! آدم هایی که تا یک چیزی از دهانشان در می آید، انتظار تعریف و تمجید دارند و اگر بگویی یک جای کار می لنگد، زمین را به آسمان می دوزند!!! آدم هایی که فکر می کنند طرف مقابلشان آدم نیستند!!!! آدم هایی که آن قدر حرف های سنار سه شاهی خودشان را میلیاردی...
-
مصیبت عظمی (؟)
سهشنبه 12 خرداد 1388 01:16
اگر خواسته هایت را فراموش کنی آن وقت می شوی چیزی که نبودی و نباید می بودی. آن وقت می شوی چون آدمی که لا اقل یک جایی را ندارد! حالا بسته به بزرگی خواسته هایت، متغیر است. مثلا کسی می شود آدمی که یک چشم ندارد، کسی یک گوش، کسی زبانش را و کسی هم می شود مثل من، که نابینا و ناشنوا و گنگ در جیب راستم جای دارد! عجب مصیبتی ست...
-
همه گول خوردند
دوشنبه 11 خرداد 1388 00:19
خوب است که همه ی خوبی ها یک جا جمع نشده است اگر جمع جبری کنی غم ها و خوشی های هرکس به یک اندازه است اختیاری اش را نمی دانم!!!
-
...
جمعه 8 خرداد 1388 00:47
دلم...
-
حقیقت محض
جمعه 8 خرداد 1388 00:47
دلم واقعا گرفته است!!!!
-
سر سر سرینا
جمعه 8 خرداد 1388 00:46
آدم گاهی بغض می کند حرفش را می خورد و همه چیز را یک جا به یاد می آورد، کاش می شد فکری به حالش کرد!
-
کوچک ساده فریب دنیا
جمعه 8 خرداد 1388 00:46
"هی فلانی زندگی شاید همین باشد، یک فریب ساده ی کوچک" اخوان هم دنیایی داشته است! خوش به حالش، من که فریب خورده ام و هنوز نمی دانم...
-
این جا نه جای دل
جمعه 8 خرداد 1388 00:46
کاش آدم دل نداشت یا لااقل اگر داشت، محلش نمی گذاشت!