-
قسم
شنبه 19 شهریور 1390 21:53
-
ببخشید... متوجه نمی شن!!!!
سهشنبه 15 شهریور 1390 20:14
اینایی که می فهمن ولی ادای کسایی که نمی فهمن رو در می آرن... آدم تکلیفش با اینایی که واقعاً نمی فهمن روشن تره
-
این حالت هایی که بهش می گن تهوع
شنبه 12 شهریور 1390 23:17
خب نمی دونم این چه سریه که هر وقت حالم بده میام به این جا دست آویز می شم که متروک تر از همه جاست!!!!!
-
بد دردیه
جمعه 11 شهریور 1390 00:06
چرا وقتی کاملاً فراموشت کردم باید این سر درد مزخرف بیاد سراغم و امروز رو به یادم بیاره چرا ناخودآگاهم دست از سر این مثلاً خودآگاهم بر نمی داره توی این چند سال از وقتی تصمیم گرفتم فراموشت کنم به فراموشی عادت کردم.. به خدا تو اوج جوونی، مسائل روزمره ام رو فراموش می کنم نه بابا اصلاً روزمره چیه، حرفی که می خوام بزنم رو...
-
می خوام کله ام رو بندازم جلوی سگ!!!!
چهارشنبه 9 شهریور 1390 03:33
خب گاهی به خودم می گم تا کی می خوای نقش بازی کنی وقتی می خوای روی کسی بالا بیاری چرا لبخند تحویلش می دی چرا می ذاری وابسته بشه؟!!!! من سادیسم دارم یعنی واقعاً؟ از خودم داره حالم به هم می خوره یکی بیاد روی من بالا بیاره
-
:/ :)) :) :O
جمعه 4 شهریور 1390 19:54
اینایی که می گن ناراحت نمی شیم و ناراحت می شن... اینایی که می گن ناراحت نمی شیم و ناراحت نمی شن... اینایی که می گن ناراحت می شیم و ناراحت می شن... اینایی که می گن ناراحت می شیم و ناراحت نمی شن...
-
همین جوری.
دوشنبه 31 مرداد 1390 14:27
باید خط بزنم همه ی آن چه را که می خواستم این هم آخریش. بعد نوشت: دیگه غلط بکنم ناپروکسن بخورم.
-
اوهوی منم.. من!
پنجشنبه 27 مرداد 1390 00:38
خب می دانید آدم روی بعضی های یک حساب جداگانه باز می کند، مثلاً این که چه قدر باهوشند ولی با تمام نخ هایی که به دستش می دهی باز هم دور خودش می پیچد طفلی.. خیلی بعد نوشت: دروغگو هم که سگه.
-
نمی ذارن که
شنبه 22 مرداد 1390 01:31
-
بعد از چند وقت
جمعه 21 مرداد 1390 01:53
گاهی اوقات خوبه که آدم این سوال رو از خودش بپرسه: "و قتی تلخیم داره خودمو اینجوری اذیت می کنه، اطرافیام چی می کشن؟! " بی ربط نوشت: ولین اشــک را من ریختــَم، من اولـــین سیــاه مَـــستِ زمین َم
-
هی... صدا می رسه؟!
چهارشنبه 19 مرداد 1390 01:23
وقتی جرأتِ گفتن واقعیت و شنیدن واقعیت رو نداشته باشی.. اون وقته که فاتحه ات خونده است. پی نوشت: فروغ راست می گه: " همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتد \ باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم."
-
بدون شرح
چهارشنبه 29 تیر 1390 00:54
چیزی هست به اسم "لیاقت" که هر کسی نداره، هر چیزی لیاقت میخواد، حتی وجود آدم های مختلف در زندگی ما که به میزان مختلف مهم اند
-
قرن ها فاصله..
دوشنبه 23 خرداد 1390 00:58
عشق عصارهی عالیترینُ نابترین احساسات بشریه دکتر: کلمهی بشر رُ در این جمله به خاطر میسپاریم! من: بسپاریم ولیشایستهی اون عصارهی ناب اون احساس پیدایش شده، خود انسان نیست! دکتر: دو قدم عقب موندم من: وایستادم... دلخور میشین اگر این مبحثُ چیپ کنم؟ دکتر: ... البته... البته که دلخور میشم من: ولی چیپش کردن،...
-
فعلاً اسمی ندارد
پنجشنبه 19 خرداد 1390 23:06
اصلاً دلم می گیرد شبی آرزو کنم که همه دارند آرزو می کنند.. همه ی این شب ها بی آرزو بودیم امشب هم یکی از همان ها!
-
یادم نمی آید.. فکر نمی کردم فراموش کنم!
جمعه 13 خرداد 1390 00:03
خودم را به لحظه های بودنش عادت داده بودم! چه توقعی وقتی میان من و او سال ها فاصله هست؟! سال ها میان رسیدن دو صدا به هم که شاید سلام باشد و شاید چیز دیگری؟! اصلا ببینم فکر می کنید هنوز دوست داشته باشد که بگوید سلام بعد از آخرین سلام گفته و نگفته شده اش؟! وسط سلامش پریدم... مست بود مست مست!!! (من احمق نمی فهمیدم!) تولدش...
-
تکراری
جمعه 13 خرداد 1390 00:00
وقتی کسانی را از زندگی ات دلیت می کنی تازه می فهمی که چه قدر فضا داشتی برای دوست داشتن و از نفرت پرش کرده بودی :)
-
حتی جلوی دیگران
پنجشنبه 12 خرداد 1390 23:56
دیدی یک جاهایی اتفاقاتی جلوی چشمت رخ می دهد که مثلاْ خنده دار هم هست ولی خب اگر دیگرانی نبودند تو می نشستی های های گریه می کردی؟ دیدی یک جاهایی تو را بد جور خر فرض می کنند؟ دیدی یک جاهایی بدون آن که خودشان بخواهند دستشان جلویت رو می شود؟ گاهی خودم هم خودم را خر می کنم به وسیله ی از این دست دلداری ها: "بودن این...
-
نوستال!!!!
چهارشنبه 11 خرداد 1390 00:29
هیچ وقت هیچ کس مثل آدم های قدیم نمی شود.. آدم های هفت یا هشت سال پیش یا آن ها بزرگ بودند یا ما کوچک!
-
یوهو
دوشنبه 9 خرداد 1390 23:00
دلم خوش بود کسی اراجیفم را می خواند... پی نوشت: کسی که مثل هیچ کس نیست؟!
-
مهربانی جزء شخصیتم نبوده و نیست! اشتباه نکنید
یکشنبه 8 خرداد 1390 00:31
برای خودم هم سوال پیش آمده که: "چرا وقتی ناراحتم نسبت به اطرافیانم مهربان تر می شوم؟" بعد همه را گول می زنم که من آدم خوبی هستم ولی درواقع فقطِ فقط ناراحتم و وقتی ناراحتی ام به حول قوه ی الهی! سر آمد این خوبی هم تمام می شود..
-
تیر نگه دار هنوز
شنبه 7 خرداد 1390 01:18
گاه فراموش می کنم یک بغل آزادی را از چه می خواستم و این همه اسارت از کجا آمده است باز دلخوش می کنم به ناله های شبانه ام که گاه گاهی شاید شنیده می شده است.. یک جایی نوشته بود لحظه ی نخواستنش می آید درست همان لحظه ای که گفتمت می خواهم سر و کله ات پیدا شد بعد یک هو غیبت زد! مانده ام میان خواستنت یا نخواستنت؟!!! پی نوشت:...
-
کماندار کجایی؟!!
جمعه 6 خرداد 1390 00:20
چند وقتی است هر تیر رها شده ام به سنگ خورده است..
-
هرچه از سنگ صدا در می اومدم از من نه!
پنجشنبه 5 خرداد 1390 00:44
وقتی چراغت را به دروغ خاموش می بینم، سرم تیر می کشد.. قلبم نه! پی نوشت: چراغ های رابطه خاموشند "فروغ"
-
اصلاً نجات دهنده ای وجود نداشته که حالا بخواهد در گور بخُسبَد!
یکشنبه 1 خرداد 1390 22:35
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین بود یا انتهای آن دقیق نمی دانم.. سر و کله اش که در میان این همه هیاهو پیدا شد.. در کمال ناباوری آرزو می کردم که درک به درَک واصل می شد و هستی نیست!
-
من برگشتم
جمعه 30 اردیبهشت 1390 20:42
نمی دانم دقیقاً کار درستی کرده ام یا نه؟ دلم برای دوستانی که داشتم تنگ شده.. می دانم که دوباره بر نمی گردند اما من برگشتم پ.ن: می خواهم برای چند وقتی هم که شده به زندگی عادی ام بازگردم!
-
یه جورِ تلخِ تلخ
جمعه 27 اسفند 1389 20:16
بگذار خیال کنم اتفاق اشتباهی بودی در سرنوشتم.. خدا فهمید و برای همین دیگر همه چیز تمام شد.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 مرداد 1389 23:30
امتحانی
-
روزی می رسه که...؟
سهشنبه 5 مرداد 1389 01:08
آزارم نداده ای فقط در انتظارم گذاشته ای از گشتن در پی تو رنج نبرده ام می دانستم که می آیی "پابلو نرودا"
-
اگر نمی آمدم.
چهارشنبه 29 اردیبهشت 1389 23:55
شده ام آدمی که احساس می کند نبودنش بیشتر از بودنش مثمر ثمر است!
-
خودت را گول نزن!
یکشنبه 19 اردیبهشت 1389 00:57
با ننه من غریبم بازی نمی توان گناه کرده را ناکرده جلوه داد!